Wellcome

Wellcome to my weblog

به وبلاگ رامین بختیاری خوش آمدید.

(Ramin Bakhtiari)

۱۳۸۶ بهمن ۲۷, شنبه

تاثیرات یک نقشه بردار بر جامعه!!!

!وقتی یک اکیپ نقشه برداری وارد محلی یا روستایی برای انجام عملیات نقشه برداری میشه معمولا افراد روستا به فراخور حالشون نسبت به وجود گروه واکنش نشون میدن. معمولا تاثیر ورود یک گروه نقشه برداری به جایی مثل روستا طیف وسیعی از افراد محلی رو در بر می گیره. در زیر به تعدادی از این طیف ها پرداختم که جنبه طنز هم داره.
از طرز نگاه کردن آدما وحرف زدنشون با هم در مورد ما و یا گاهگاهی حرف زدنشون با خودم میشه حدس زد که چه فکری در مورد تیم ما می کنند.
هر کسی بنا به موقعیت و وضعیت خودش فکر بخصوصی در مورد فعالیت ما در اونجا داره. به قول معروف: هر کس از ظن خود شد یار من.
کم کم به این فکر افتادم که مثلا ورود یک اکیپ نقشه برداری به یه محل چه تاثیری روی افراد حاضر در محل داره و اونا چه فکری در مورد کار اکیپ می کنن.
از کمترین سنین شروع می کنم.
بچه های چند روزه تا 5 ساله: معمولا این بچه ها وقتی اکیپ نقشه برداری وارد محل مورد نظر میشه خواب هستند. سر و صدای اکیپ و اینکه برای متوجه کردن همدیگه سوت بزنن اگه بیسیم نداشته باشن باعث میشه که بچه ها از خواب بلند بشن و شروع به گریه کنن. عجب تاثیری!!!!
بچه های 5 ساله تا 7 ساله: معمولا تو کوچه و جلو در خونه مشغول بازی و تلو تلو خوردن هستن. با دید ن اکیپ فکر می کنن که اینا چیه که دستشونه . بیشتر هم از 3 پایه خوششون میاد.سعی می کنن با احتیاط نزدیک بشن و بازی کنن.
بچه های 7تا 18 ساله: این گروه در مدرسه هستن. فقط اگه از پنجره کلاسشون به بیرون دید داشته باشن سعی می کنن با شیطنت سر از کار گروه در بیارن و هی با هم پچ پچ می کنن. و معمولا در گوش هم میگن اومدن فیلم بگیرن. دیگه چیزی از درس و کلاس نمی فهمند. هی منتظرن زنگ آخر بخوره بریزن بیرون بیان جلو دوربین شاید از اونا هم فیلم و عکس گرفته بشه.
معلم کلاس:از اینکه می بینه بچه ها حواسشون پرت شده شاکی میشه. خودشم یه نیم نگاهی به بیرون داره. میخواد دستگیرش بشه که جریان از چه قراره.
معاملات ملکی محل: معمولا شاخک این افراد بسیار تیز هست و سریع واکنش نشون میدن. میخوان خیلی سریع سر در بیارن که جریان چیه. نقشه برداری بابت چیه. چیزی قراره ساخته بشه؟؟ چیزی میخواد خراب بشه؟؟؟ خیابونی می خواد ساخته بشه؟؟ کجا میخواد اصلاحی بخوره؟؟؟ از کجا میخواد رد بشه خیابون؟؟؟؟ زمین کی داره نقشه برداری میشه؟؟؟ اگه قراره خیابون رد بشه یا میدون زده بشه اونوقت زمین مشدی ممدلی گرونتر میشه یا حاج عباس؟؟؟ یا زمین خودش؟؟؟ معمولا چون این افراد در بخشداری روستا یا شورای ده چند آشنا دارن سریع تماس میگیرن و میگن که خبرداری حاجی؟؟ یه چند نفری اومدن دارن از زمینت فیلم میگیرن.آشنان؟؟؟
کاسب محل: معمولا کاسب محل از همه چیز محل خبر داره. زن کی داره میزاد؟؟ کی داره ماشین میخره.
کی امروز رفته شهر. بچه کی کدوم دانشگاه کدوم رشته درس میخونه. همه میرن سراغش تا بپرسن چه خبره؟
کدوم شبکه اومده فیلمبرداری!!!؟؟؟ کی پخش میشه؟؟!!.خونه کی می خواد خراب بشه. اونم کم فروشی نمی کنه و هر چی می دونه به همه میگه. وجود ما واسه کاسب محل خیلی صرف داره. آخه مغازه اش شلوغ میشه.
اونی که خونه بدون جواز و یک شبه ساخته: بدجوری دلش به تالاپ تالاپ میوفته که هنوز دیواراش سفت نشده اومدن واسه خراب کردن. احتمالا چند تا فحش هم تو دلش میده. نمی دونه بیاد جلو سوال کنه یا نه. از هر کسی میپرسه واسه چیه. معمولا تا آخر عملیات اکیپ همون دور و برا میچرخه که مطمئن بشه خطری براش نداره.
اونی که با برادراش سر ارث و میراث دعوا داره: آی خونش به جوش میاد که آره! آی برادر نامرد رفتی واسه من نقشه کش آوردی. میخوای زمین رو بالا بکشی. حالا بهت نشون میدم. دماری ازشون در بیارم. معمولا اینا با چوب و چماق میان سراغ آدم. اما اول برای اطمینان با لحن بد و ناجور از آدم سوال می کنه که اینجا چکار داری؟؟ از طرف کی اومدی. یکبار واقعا این اتفاق افتاد. من سراب داشتم کار میکردم. با یک راهنما. عموی راهنما با چماق اومد و شروع کرد داد و بیداد و بد و بیراه البته به ترکی. منم چیزی نمی فهمیدم. راهنمای ما هم رفت سمتش و چون گنده تر بود یقه شو گرفت. هی با هم با صدای بلند با هم حرف میزدند و داد می کشیدند. من دیدم الان بدجوری همدیگرو میزنن. رفتم جداشون کردم. موقع ناهار راهنما گفت: عموی من فکر میکرد که قراره زمین هارو بالا بکشم و تو اومدی که نقشه بکشی. اومده بود که تورو بزنه. شانس آوردی که من بودم اونجا. تازه تعجب کرده بود که من چه جوری جرات کردم برم جلو و جداشون کنم!!!! (احتمالا عموه از شجاعت و نترسی من ترسیده بود)
زنهای خونه دار: همه جلو در جمع میشن و به بهانه دیدن ما شروع می کنن به غیبت و از این چیزا. دخترا هم هی چادرشون از رو سرشون میاد پایین و میره بالا.
دیونه های محل: حتی برای اونها هم وجود ما یه اتفاق تازه و جالبه. سعی می کنن نزدیک بشن و به وسایل دست بزنن. یا سعی می کنن توجه افراد گروه رو به خود جلب کنن.ادای افراد اکیپ رو در میارن.
یادمه یکبار همینطور که مشغول کار بودم یه پسر بچه 10 12 ساله اومد کنارم وایساد. معلوم بود که عقب مونده ذهنی هست و کمتر کسی بهش توجه می کنه. خیلی هم علاقه داشت که بطور مداوم منو ماچ کنه. برای من که معمولا به این سادگی ها به کسی ماچ نمیدم!! چون از بچگی بدم میومد کار سختی بود. البته این کارش دلیل داشت. ماچم میکرد که بذارم از توی دوربین نگاه کنه. عجب!!!. حتی این بچه هم بده و بستون و معامله کردن آدمای بزرگ رو خوب بلد بود.
افراد وابسته به شورای ده: سریعا میان طرفمون و خیلی مودب و اتو کشیده شروع می کنن به سوال که این کارا بابت چی هست. کدوم طرح میخواد اجرا بشه. کی اجرا میشه. معمولا هم خیلی زود عنوان می کنن که خودشونم دستی در ساخت وساز و سازندگی روستاشون دارن. .معلوم میشه که از افراد از جان گذشته شورا هستن. معمولا یه تعارف خشک و خالی هم برای چایی و ناهار هم می کنن. و بعدش سریع میرن سمت خونه رئیس شورا.
جوونای بیکار محل: اینا معمولا یک کمی به سر و وضع و لباس و تیپشون میرسن. بعد میان جلو و سوال می کنن که چه خبره. بعدش باهم یه جایی که تو دید باشن جمع میشن و با دست علامت پیروزی نشون می دن و جلوی دوربین رژه میرن. بعدش باهم جمع میشن و شروع می کنن به خندیدن و مسخره کردن. مد ام هم پارازیت میندازن که آقا از ما هم فیلم بگیر.اونایی که موتور دارن صدای موتورشون رو در میارن و سر و صدا راه میندازن.
افراد مسن: معمولا یکی دوتاشون میان و حال و احوال می کنن و اگه حالشو داشته باشن میگن که جونیاشون از اون چوبای بلند(میر) دستشون می گرفتن و کلی کارکردن با آقای مهندسی.

این وسط فقط تیم نقشه برداریه که بدون آب و چایی باید با کلی آدم سر و کله بزنه.

هیچ نظری موجود نیست: