Wellcome

Wellcome to my weblog

به وبلاگ رامین بختیاری خوش آمدید.

(Ramin Bakhtiari)

۱۳۸۶ آذر ۷, چهارشنبه

حال و هوا!؟؟

درود
این روزا بهتره که حال هوا رو زود به زود بپرسید وگرنه هوا بد موقعی ازتون احوالپرسی می کنه. منظورم زمانی هست که سر زمین مشغول نقشه برداری هستید که می بینید هوا با قطرات بارون باهاتون احوالپرسی می کنه. اون موقع فکر نکنم بتونید حال زیاد خوبی داشته باشید. پس از سایت زیر استفاده کنید و زمانی که کار زمینی دارید به این سایت سر بزنید و از وضعیت هوا آگاه بشید. من 2 ،3 سالی هست که از این سایت استفاده می کنم و کمتر اشتباه ازش دیدم. به درصدهای که برای پیش بینی وضع هوا اعلام میکنه توجه کنید خیلی کمک کننده هست. حتی تا 10 روز میتونید پیش بینی وضع هوا رو با دقت بالا داشته باشید.

http://www.weather.com

۱۳۸۶ آذر ۲, جمعه

بختیاری هستم!!!!


سلام
امروز میخوام داستانی رو براتون تعریف کنم که واقعی هم هست. فرض کنید که از شما خواسته شده که یک کار نقشه برداری انجام بدید در یکی از روستاهای نزدیک شهر دماوند.
از اونجایی که دوربین توتال در دست ندارید تماس می گیرید با دوستی که ازش می تونید توتال اجاره کنید.و چون وقت ندارید که برید دوربین رو تحویل بگیرید ازش خواهش می کنید که براتون با آژانس بفرسته و اون هم میفرسته و شما پول آژآنس رو میدید. تا اینجا 4000 تومن در نظر بگیرید.خوب! شب به کارفرمای عزیز زنگ می زنید و می خواهید که قرار فردا صبح زود رو باهاش بذارید که به شما خبر تاسف بار بستری شدن یکی از بستگان نزدیکش رو اطلاع میده و میگه شب رو باید در بیمارستان سر کنه و احتمالا فردا ظهر به بعد میتونه در خدمت شما باشه!! و شما هم برای اینکه مجبور نشید کار رو از دست بدید قبول می کنید.
دوستی که دوربین رو ازش اجاره کردید تماس میگیره و میگه متاسفانه باطری صحرایی که داده به شما یادش رفته که کابل اونرو به شما بده و اگه می خواهید کار کنید حتما باید کابل رو ازش بگیرید. پس مجبور میشید که یک وقتی رو خالی کنید و برید کابل رو بگیرید. فردا ساعت 10 طبق دستور کارفرما با موبایلش تماس میگیرید که طبق انتظار معمول می بینید که کسی از اونطرف جواب نمیده. به هر حال با امید به اینکه بتونید کار رو انجام بدید صبر می کنید و دوربین رو نگه می دارید و بعد از ساعتی دوباره تماس میگیرید اما خانمی به شما اطلاع میده که طرف خواب هست. خلاصه اونروز به امید تماس صبر می کنید. حالا تا اینجا 22000 بابت اجاره دوربین. اونروز میگذره. شما فردا صبح اماده میشید که برید دوربین رو تحویل بدید اما طرف تماس میگیره و بابت روز قبل عذر خواهی می کنه و میپرسه که ایا ممکنه امروز بریم سر کار. باهاش قرار ساعت 11 ظهر میذارید و و ساعت 11:30 میرید به سمت دماوند. ساعت 12:30 میرسید به محل مورد نظر که ورودی یک روستا و چسبیده به قبرستون هست. چون معلوم نبود که ایا میرید سر کار یا نه، کمک نقشه بردارتون رو خبر نکردید و به کارفرما میگید که یک کارگر میخواهید. درست همونجا یک کارگری مشغول کار کردن هست و صدای شما رو میشنوه و میگه کارگر می خواهید؟؟ و شما خوشحال میگید بله. کارگر محترم میگه پس من میرم ناهار میخورم و یک ربع دیگه میام. ازش میخواهید دیر نکنه و اون میره. کارفرما هم میگه که باید جایی بره و یک ساعت دیگه بر میگرده و میگه که ناهار هم وقتی برگشت میخوریم. شما خوشحال که همه چی مرتبه و کار هم بیشتر از 2 ساعت طول نمیکشه و چه پول خوبی هم دارید میگیرید. و با خودتون میگید که ارزش صبر کردن رو داشت. چون کارش اصلا وقتگیر نیست. منتظر کارگر میشید. بعد از 20 دقیقه میاد و از همون دور داد میزنه که مهندس به فکر کارگر باش چون من خودم کار دارم. و درست نزدیک شما مشغول بیل زدن میشه. شما کمی هاج و واج میشید. میرید جلو و بهش میگید که قراری با هم داشتید و حرفی زدیم باهم. اما میگه من نمیتونم بیام و کارم میمونه و جواب بقیه رو نمی تونم بدم. بهش میگید کاری که دارید میکنید مربوط به کاری هست که اون مشغول انجامش هست و میگید که پولش رو هم میدید. اما شروع به داد زدن میکنه که بابا ولم کن نمیام و ازین حرفا. شما همینطوری می مونید که این موجود چشه!! بعدش میگه چند روز واسه یک مهندسی کار کرده و پولش رو نداده . بهش میگید من همین الان قبل از کار مزدت رو بهت میدم و بیا مشغول کار بشیم. اما زیر بار نمیره. به نظر شما چرا باید همچین ادمی خرفتی گیرتون بیاد؟؟؟ به هر حال ازش جدا میشید و چون موبایل خط نمیداده با پیام کوتاه به کارفرما اطلاع میدید که با خودش کارگر بیاره. و اون هم میگه تا 40 دقیقه دیگه میاد و شما دوباره خوشحال میشید که چقدر خوب می تونید مشکلات رو حل کنید. بیشتر از 2 ساعت منتظر میشید اما کسی نمیاد و دیگه واقعا گرسنه هستید. چون دوربین و تشکیلات همراهتون هست نمی تونید برید دنبال کارگر و یا غذا. پس باید همونجا منتظر بشید. نزدیک شما توی همون قبرستون دارن یک ساختمان می سازن و یک بار به اونجا سر زدید و از کارگرای اونجا کمک خواستید که گفتن چون روزمزد هستن نمی تونن بیان. برای بار دوم به اونجا سر میزنید و به صاحب کار موضوع رو میگید. بنده خدا یکی از کارگراش رو میفرسته برای کمک به شما. دوباره امیدوار میشید. حالا کلی با کارگر سرو کله میزنید که کجاها رو باید بگیره. چون توی مدتی که بیکار ایستاده بودید کلی قدم زده بودید دیگه برای ایستگاه زدن معطل نمیشید. چون موقع انتظار 3 4 بار کل اون محدوده رو تو ذهنتون برداشت کرده بودید.دوربین رو اماده می کنید و شروع می کنید. مجبورید که ایستگاه رو توی همون محدوده کار بزنید که بتونید کارگر رو راهنمایی کنید و مجبور به دادزدن هم نشید. اگه کمک نقشه بردار خودتون بود می تونستید که روی یک بلندی که نزدیک کار بود و دید خوبی داشت بایستید اما حالا که نمیشه. 1 ساعتی مشغول کار میشید. ساعت 4 شده و کم کم هوا هم تاریک هم ابری میشه. تند تند مشغول هستید که می بینید که دوربین پر شده و حافظه جای ذخیره نداره. توتال قدیمی هست هر چی باهاش کلنجار میرید می بینید که جایی برای پاک کردن نقاط قبلی نداره. مجبورید برید روی بلندی که بتونید با موبایل تماس بگیرید با دوست خودتون. کارفرما هم میرسه. با دوستتون تماس میگیرید بعد از کلی من من کردن خیلی با ملایمت میگه که دیگه زیاد نمی تونی زیاد کار کنی چون هوا داره تاریک میشه و دوربین هم اگه بخوای خالی کنی، کل برداشتی که کردی هم پاک میشه و باید بقیه نقاط رو یادداشت کنی. حالی بسیار زیبا شمارو فرا میگیره. احساس خیس شدن به شما دست میده. احساسی کاملا درسته چون بارون هم شروع شده. جالب اینجاست که الان حدود 2ما ه هست که همه منتظر بارون هستند اما نمیومد به نظر شما اگه نیم ساعت این بارون دیرتر میومد اتفاقی میوفتاد؟؟؟ نمیشد 2 ماه و نیم ساعت دیرتر میومد؟؟؟؟؟ به هر حال به باران توجهی نمیکنید و برمیگردید سر کارو پشت دوربین. نزدیک 20 نقطه رو یادداشت می کنید که بارون خیلی شدید میشه. حالا کار یک ایستگاه تموم شده و میرید روی ایستگاه بعدی. روی این ایستگاه فقط نیم ساعت کار دارید.دوربین رو سانتراژ می کنید یک نقطه هم میخونید اما اینقدر بارون شدید شده که تمام دفتر کروکی خیس شده و نمیشه دیگه روش یادداشت کرد. دیگه باید تسلیم شد. باورتون نمیشه که کار به اون کوچیکی هنوز تموم نشده. اما حقیقت تلخه عزیزم.
با کارگر سر 5000 تومن توافق میکنید و بهش پرداخت میکنید و وسایل رو تو ماشین کارفرما میگذارید.
خیس ، گرسنه ، خسته ، ناراحت ، عصبی و مایوس. ایا این همه برای ابتلا به سرطان کافی نیست؟؟؟؟
اگه من روزی سرطان بگیرم تقصیر حرصی هست که من میخورم.
با کارفرما که ادم بشاش و بذله گویی هست راه میوفتید. میگه یک کار دیگه هم همونجا گرفته و باید براش انجام بدید بعدا. یک خورده خوشحال میشید. زیاد نه چون چشمتون ترسیده از چیزایی که پیش اومده. حالا دیگه میریم برای ناهار.یعنی خودش اصرار داشت من به یک بیسکوییت هم راضی بودم.
حالا به نظر شما ایندفعه که برای تمام کردن کار قبلی و انجام کار جدید میرم چه اتفاقاتی برام میوفته؟؟؟ نمیدونم. پس صبر کنید تا برم ببینم چی میشه.
تا حالا کرایه 2 روز دوربین ،پول کارگر و پول آژانس رو دادم و چیزی هم نگرفتم چون کارفرما آشنای یکی از دوستان هست و تازه قراره خودش باهاش حساب کنه. خدا کنه ضرر نکنم.تاحالا 53000 تومن هزینه دادم و پولی هم نگرفتم.

جالب اینجاست که اسم فامیل من بختیاری هست. یعنی بخت همیشه با من یار هست. احتمالا سر این کار بختم در خواب ناز بوده.